گروه تبلیغی تخصصی «عقل و دین»

گروه تبلیغی  تخصصی «عقل و دین»

معرفی اجمالی عقل و دین
گروه پژوهشی-تبلیغی «عقل و دین» با هدف تعمیق باورهای دینی و پاسخگویی به شبهات جریان‌های الحادی تأسیس شده است. فعالیت گروه در دو زمینه‌ی «پژوهش» و «تبلیغ» است. «هسته‌ی پژوهش» متکفل تولید درسنامه و اسلایدهای تبلیغی و آموزشی و «هسته‌ی تبلیغ» متکفل ارائه‌ی محتوای تبلیغی و آموزشی با روش‌های تبلیغ چهره به چهره، کلاسداری، سخنرانی، فضای مجازی، برگزاری کارگاه و غیره خواهند بود؛ همچنین «روابط عمومی» گروه متکفل پاسخگویی و برقراری ارتباط با اشخاص و سازمانها جهت فعالیتهای گروه است.

 

چرا یک چیز محتاج به علت است؟ شما می‌گویید که «الف» احتیاج دارد به علتی که «ب» است، «ب» احتیاج دارد به علتی که «ج» است و «ج» احتیاج دارد به علتی که «د» است. چرا اساسا «الف» احتیاج به علت دارد؟ چرا «الف» از اول بی‌نیاز از علت نبود؟ مسئله‌، مسئله بسیار عالی و شریفی است که نخستین بار توسط فیلسوفان مسلمان مطرح شد. به این سؤال پاسخ‌ها داد‌ه‌اند و من دوتا را برای شما نقل می‌کنم. این پاسخ‌ها با یکدیگر منافات ندارند، البته برخی از آنها دقیق‌تر است.

پاسخ متکلمان

خود متکلمان که این مسئله‌ را طرح کرده‌اند این طور پاسخ دادند: اگر «الف» نیازمند به علت است، نه به آن دلیل است که «الف» «چیزی» است که بگویید پس هر «چیز» علت می‌خواهد و نه به این دلیل است که «الف» موجود است که بگویید پس هر موجودی علت می‌خواهد، بلکه به این دلیل است که «الف» نبوده و بعد بود پیدا کرده. «بودِ بعد از نبود» نیاز به علت را ایجاد می‌کند. پس اگر موجودی، بودِ همیشگی و از ازل داشته باشد، به علت نیاز ندارد. 
اکنون جواب این مسئله‌ که «من را خدا آفریده، خدا را چه کسی آفریده است؟» خیلی ساده می‌شود. من چون نبودم و حالا هست شده‌ام، احتیاج دارم کسی مرا بیافریند، ولی خدا از ازل بوده و تا ابد هست؛ پس خالقی ندارد.

پاسخ فلاسفه

بعضی از این هم یک مرحله دقیق‌تر پیش رفتند ـ که منافاتی با رای متکلمان ندارد ـ و گفتند اگر «الف» نیازمند به این است که چیزی او را بیافریند، ناشی از این است: «این «الف» یا در ذات خودش هستی را دارد یا ندارد؛ یعنی یا هستی در مرتبه ذاتش و عین ذاتش است (ذاتش هستی است) و یا ذاتش هستی نیست و در ذاتش هستی ندارد. یعنی خلئی از هستی دارد و هستی باید در ظرف ذات او ریخته بشود. اگر ذاتش عین هستی است، او بی‌نیاز از علت است؛ چون علت می‌خواهد هستی به او بدهد، وقتی که ذاتش عین هستی است، دیگر بی‌نیاز از علت است. ولی اگر در ذاتش هستی نیست پس ذاتش خالی از هستی است و احتیاج دارد به علتی که این ظرف خالی را پر کند.
اینها به این مسئله‌ که خدا را چه کسی آفرید، به این بیان جواب دادند، گفتند: ما به این دلیل به خدا رسیدیم که هر موجودی را نگاه کردیم دیدیم در ذات خودش خالی از هستی است و این هستی را یک علت پر کرده و ظرف این موجود به وسیله دیگری پر شده است؛ حال، رسیده‌ایم به ذاتی که آن ذات عین هستی است یعنی جای خالی از هستی ندارد. پس «خدا را چه کسی آفرید؟» معنی ندارد. 
من به این مسئله – وجه نیاز معلول به علت -‌ حساس بودم. تاکنون آنچه در کلمات فلاسفه بزرگ اروپا گشته‌ام که ببینم اصلا این مسئله‌ «علت احتیاج به علت» برایشان مطرح بوده یا نه، تا این ساعت پیدا نکرده‌ام و یقین دارم که وجود ندارد، چون اگر وجود می‌داشت، این حرف‌ها – انکار برهان علت العلل -  در کلمات راسل و غیر راسل مطرح نمی‌شد.

استاد مطهری، خدا در اندیشه انسان، ص81 تا 83. (با اندکی خلاصه و ویرایش)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی