روزی هزاران نفر از گرسنگی میمیرند. بیماریهای درمانناشدنی، کمر مردم را شکسته است. فقر و فلاکت در جهان بیداد میکند و سیل و زلزله هر ساله خانه انسانهای بیپناه را به نابودی میکشاند. چرا شر وجود دارد؟ آیا برای خدایی که مطلقا دانا و توانا و خیرخواه است سخت یا ناممکن بود جهانی بدون شر بیافریند؟ چرا باید رنج بکشیم؟ آیا میشد رنج نکشیم؟
این سوالات سالهاست ذهن و ضمیر انسانها را به خود مشغول کرده است. برخی این پرسشها را بیجواب دانسته و نتیجه گرفتهاند خدایی نیست که اگر بود جلوی این فاجعهها را میگرفت. بعضی دیگر اگر چه بیجواب دانستهاند اما قایق دل را هنوز در دریای ایمان میرانند و شماری دیگر کوشیدهاند پرسشها را پاسخ گویند تا خیمه ایمان را بر عمود عقل استوار سازند نه دل.
یکی از مشهورترین پاسخها به مسئله شر، دفاعیه مبتنی بر اختیار آلوین پلانتینگا، فیلسوف مشهور امریکایی است. پلانتینگا معتقد است اگر خداوند بخواهد انسانی مختار بیافریند ناچار شر در جهان وجود خواهد داشت و اگر بخواهد جهانی بدون شر بیافریند دیگر اختیاری باقی نخواهد ماند. پس اختیار انسان و وجود شرور ملازمه دارند. اگر دومی را از میان بردارید اولی نیز نخواهد ماند.
اما به نظر میرسد در سخن پلانیتنگا چند مشکل وجود دارد:
1. اگر چه اختیار معمولا با شر قرین است و انسانهای مختار گاهی از اختیارشان، سوء استفاده میکنند اما این بدین معنی نیست خداوند نمیتوانست انگیزه ارتکاب شر را از آنان بگیرد. اصل اختیار برای ارتکاب شر یک چیز است و انگیزه ارتکاب شرور چیز دیگر. فرض کنید من فکر میکنم یک روزه قضا دارم و میخواهم فردا روزه بگیرم. به همین خاطر قبل از اذان صبح بیدار میشوم تا سحری بخورم. اما همان لحظه یادم میآید اشتباه کردهام و روزهای به گردنم نیست. در اینجا من انگیزه روزه گرفتن را از دست دادهام اما هنوز اختیارم باقی است و میتوانم روزه بگیرم. پس اختیار برای انجام دادن کاری، یک چیز است و انگیزه انجام دادن آن چیز دیگر. خداوند میتوانست انسانهای کاملا مختاری بیافریند که انگیزهای برای ارتکاب شرور ندارند.
2. پلانتینگا معتقد است ذات انسان (human essence) مبتلا به شر است. لذا امکان ندارد جایی انسان مختار باشد و شری وجود نداشته باشد. این باور با اعتقاد مسلمانان – حداقل شیعیان – ناسازگار است، زیرا ما معتقدیم انسانهایی وجود دارند که علی رغم برخورداری از نهایت اختیار، مرتکب شر نمیشوند. (پیامبران و امامان). از طرفی اگر ذات انسان با شر عجین شده باشد انسان در بهشت هم مرتکب شر خواهد شد. در حالی که در بهشت شری وجود ندارد. لذا یا باید گفت انسانها در بهشت از اختیار بیبهرهاند که در این صورت مشتی ربات برنامهریزیشده خواهند بود یا باید گفت در بهشت هم شر وجود دارد و یا باید معتقد شد بهشتی در کار نیست! بنابراین دفاعیه مبتنی بر اختیار پلانتینگا به اشکالاتی مبتلاست و به تنهایی نمیتواند شر را حل کند، بلکه باید به نکاتی دیگر ضمیمه شود.
3. به نظر میرسد حلقه مفقوده سخن پلانتینگا، پرداختن به هدف آفرینش انسان است. بر اساس الاهیات شیعی، ما به دنیا آمدهایم تا امتحان شویم. سپس با اختیار خود در امتحانات الاهی قبول شویم و مراتب کمال را بپیماییم. لازمه کمالپیمایی انسان، تحمل درد و رنجهای مختلف و قرار گرفتن بر سر چند راهیهاست. پس هدف آفرینش اگر کنار دفاعیه مبتنی بر اختیار بنشیند میتواند تا حدی مسئله شر را پاسخ دهد و الا دفاعیه مبتنی بر اختیار به تنهایی چندان کارآمد نیست.
پینوشت: در نگارش این یادداشت، از مقاله «پلانتینگا و مسئله منطقی شر» استفاده شده است.